از صبح تو خونه تنها بودم. همش تو تخت بودم هوا که
تاریک شد چشمم هیجا رو نمیدید و نا نداشتم بلند شم چراغ روشن کنم. دلم درد
میکرد. هنوز پر.یود نشدم فقط دل دردشو دارم. دو تا چای نبات خوردم ولی
فایده نداشته. شیاف و ژلوفنم تموم شده. هیچ کیم نیست زنگ بزنم بگم برام
بخره بیاره. ساعت حدود نه از درد که کلافه میشم دیگه پا میشم یه پالتو دم
دستی میپوشم دولا دولا سوار ماشین میشم برم داروخونه.